پیکنیک
گلپسر من سلام
روز جمعهی گذشته ما با عموحامد و خالهشراره و یاسزهرا کوچولو برای افطار رفتیم پارک. هوای پارک فوق العاده عالی بود و توی این گرمای تابستون، حسابی خنک بود. کلی به همه و از جمله شما خوش گذشت. آخه یه عالمه سرسره بازی کردی و کیفشو بردی. یاس کوچولو هم خیلی هیجان زده شده بود و معلوم بود که به اونم داره خوش میگذره. وقتی که شما رو در حال بازی میدید هیجانزده میشد و میخواست خودشو از توی بغل مامانش پرت کنه بیرون تا بیاد و باهات بازی کنه.اما آخه اون هنوز خیلی کوچولوهه و فعلاً نمیتونه از این بازیا بکنه.
الهی قربونت برم تو دیگه بزرگ شدی و واسه خودت یه پا مردی. موقع سرسره و الاکلنگ بازی هم چندتا دوست پیدا کردی و کلی با همدیگه بازی کردین. و دیگه مثل دفعه های پیش همهاش چشمت به من نبود. و اجازه نمیدادی که کسی بیا د و ازت جلو بزنه و با شجاعت بیشتری بازی میکردی. اونقدر هم بهت خوش گذشته بود که به هیچ وجه راضی نمیشدی دست از بازی بکشی.
برای همگیمون شب خیلی خوبی بود. حالا چندتا از عکس های اون شب رو هم برات میذارم:
اینجا هم مثلاً شما یاسزهرا رو بغل کردی:
اینجا هم بابایی دوتاییتون رو بغل کرده:
اینم یه عکس چهارنفره از باباها و بچهها: