چند تا از عکس های روز سیزده بدر
پسرم
روز سیزده بدر من سرمای شدیدی خوردم. واسه همین برنامه مون با عمو سعید اینا کنسل شد و توی خونه موندیم. اما عصرش دلم نیومد که شما و بابایی هم به خاطر من خونهنشین بشید. به همین دلیل پیشنهاد دادم بریم بیرون و دورکی بزنیم.
رفتیم توی شهرک یه کم گردش کردیم و توی پارک هم شما سرسرهبازی کردی و برگشتنی هم بابایی برامون چاقاله و بستنی خرید.
اینم یه چندتا از عکسهای اونروز توی میدون شهرک امید:
برای دیدن بقیه اش برو به ادامه مطلب:
اینجا داشتی به ماهیها نگاه میکردی و باهاشون حرف میزدی:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی