جشن تولد پسر عمو
قند و عسلم سلام
هفتهی پیش جشن تولد محمد جون بود. همگی خونشون دعوت داشتیم. روز قبلش من و شما با هم رفتیم و یه اسباببازی خوشگل واسش خریدیم که البته تا آخرین لحظه شما فکر میکردی که اون اسباببازی مال خودته. غافل از اینکه.....................
اما وقتی که موقع رفتن به مهمونی رسید واست توضیح دادم که این کادو رو برای محمد گرفتیم. شما هم خیلی منطقی قبول کردی.
بعدش لباس خوشگلاتو پوشیدی و باهم رفتیم جشن تولد و مثل یه آقای متشخص کادو رو دستت گرفتی و وقتی از در وارد شدیم اونو به محمد جون دادی و بوسش کردی. الهی مامان قربون اون معرفتت بشه!
اون شب حسابی بهت خوش گذشت و با محمد و نیایش حسابی رقصیدین و بازی کردین و آتیش سوزوندین. تازه نمونهی یه فرد همیشه در صحنه هم بودی، بهطوریکه همراه محمد شمع رو فوت کردی ، همراه نیایش رقص چاقو رو انجام دادی و البته همراه نیایش به خاطر رقص چاقو از عمو جونت پول گرفتی!
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی پسر گلم. همیشه دوستت دارم.