رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

رادین همه‌ی زندگی ما

پسری که دلش برای باباش یه ذره شده بود

1390/2/14 2:08
نویسنده : مامانی
333 بازدید
اشتراک گذاری

قند و عسلم سلام

دیشب (نصف شب) که بابایی از سفر برگشت تو خواب بودی، اما یکی دو ساعت بعدش که بیدار شدی ویهویی اونو کنار خودت دیدی، اولش یه خرده توی تاریکی چشماتو تنگ وگشاد کردی تا مطمئن بشی که درست داری می‌بینی. بعدش که مطمئن شدی بلافاصله شیرجه زدی تو بغلش و با اشتیاق گفتی: "اِ... بابا! " بغل

اون لحظه من و بابایی کلی ذوق کردیم، البته بابایی بیشتر خوشحال شد . چون اونم حسابی دلش برای تو تنگ شده بود و وقتی که دید تو هم دلتنگش شدی گفت که خستگی راه از تنش دراومد.

بعدش هم پدر وپسر تو بغل همدیگه خوابیدین!قلب

اینجوریاست دیگه آقا پسر‍!

پی نوشت: البته امشب یه کم حال نداری و کلی گریه و سرفه کردی ومن وبابایی رو کلی نگران. ولی بالاخره من مثل اون وقتا که کوچولوتر بودی توی پتوت پیچیدمت و اونقدر توی خونه چرخوندمت تا خوابت برد.

خدا کنه زودتر خوب بشی عزیز کوچولوی مننگران

امیدوارم خدا همه‌ی نی نی‌های مریض رو زود زود شفا بده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)