یه دندون جدید بی سر و صدا
عشق من سلام
تازگیها یه دندون تخت به دندونات اضافه شده اما اینقدر تو آقایی که که بدون اینکه ما رو متوجه کنی خودت به تنهایی این درد رو تحمل کردی. چند روزی بود که من متوجه شده بودم که شما فقط با یک طرف غذا میخوری اما علتش رو نمی دونستم. اما دیروز به صورت اتفاقی وقتی که داشتم بعد از مسواک زدن دندونات رو نگاه میکردم مفهمیدم که یه دندون آسیاب به دندونای پایینی سمت چپت اضافه شده. وبه همین علت هم بود که شما با اون طرف غذا نمی خوردی، چون درد داشتی ولی هیچی هم نمی گفتی. الهی مامان قربونت بره که مثل یه مرد خودت به تنهایی دردت رو تحمل کردی چیزی به زبون نیاوردی.
این روزها حسابی با حرفات دلبری می کنی. مثلاً اگه خدای نکرده چیزی بپره توی گلوت و سرفه ات بگیره چون من بعد از اینکه بهت آب میدم وبه حالت نرمال برمیگردی همیشه ازت می پرسم که خوبی؟ حالا خودت یاد گرفتی و اگه چنین حالتی پیش بیاد خودت میگی:" مامان بگو خوبی؟ دیگه شرفه(سرفه) نداری؟"
یا اینکه اگه یه کاری بکنی که من یا بابایی از دستت ناراحت بشیم هی میای بوسمون میکنی و میگی: " بِکَشید(یعنی همون ببخشید) ]خوب آخه من دوسِت دارم." و اگه یه بار خودت از چیزی ناراحت بشی هی میای میگی:" من ناراحتم، بوسم کن که خوب بشم. " بعدشم با بوسیدن ما همه چیز به خیر و خوشی تموم میشه.
یا اینکه من خیلی وقتا که بلندبلند از خدا به خاطر اینکه تورو بهم داده تشکر میکنم، حالا خودت هم یاد گرفتی و بعضی وقتا که میدونی وقتشه میگی:" خدایا شکرت که منو به مامان دادی!" اون موقعست که دیگه میخوام بخورمت. اما همش فرار میکنی و میگی:" مامان! منو نخور، منو نخور ، تموم میشما!"
دوستت دارم پسرم .گاهی وقتا فکر میکنم که زندگیم قبل از اومدن تو چقدر یکنواخت و ساکت بوده ها!
خدایا شکرت!